معرفی بزرگ علوی
بزرگ علوی (۱۳۲۲ قمری (= بهمن ۱۲۸۳)؛ تهران – بهمن ۱۳۷۵؛ برلین) داستاننویس؛ مترجم؛ پژوهشگر؛ نامهای مستعار در مطبوعات: «آقا بزرگ» و «فریدون ناخدا».
در خانوادهای متمول به دنیا آمد و پدرش که بازرگانی مشروطهخواه بود در برلین میزیست. در اواسط دورهی متوسطه دارالفنون بود که پدرش به ایران آمد و او را با خود به آلمان برد و او در مونیخ به تحصیل در رشتهی روانشناسی و علوم تربیتی پرداخت. در ۱۳۰۷ پس از اینکه پدرش به طرزی جانگداز خودکشی کرد به ایران بازگشت. یک سالی در «مدرسهی صنعتی شیراز» آلمانی درس داد و بعد در تهران به عنوان مترجم به استخدام یک نقشهکش آلمانی درآمد و با او به گیلان رفت. در ۱۳۰۸ نخستین داستانش در یکی از روزنامههای رشت چاپ شد. بازگشت به تهران به تدریس آلمانی در «مدرسهی صنعتی ایران» مشغول شد. در ۱۳۰۹ با صادق هدایت آشنا شد و به طور جدیتری به فعالیتهای ادبی روی آورد. در همین دوران با صادق هدایت و مجتبی مینوی و مسعود فرزاد، خود را گروه «ربعه» خواندند. مدتی با مجلهی دنیا که ارگان «حزب تودهی ایران» بود همکاری کرد و در اردیبهشت ۱۳۱۶ به همین علت و جزء گروه «۵۳ نفر» دستگیر شد و تا ۱۳۲۰ در زندان به سر برد. در دورهی زندان، زن جوان آلمانیاش که به زیبایی شهرهی شهر بود طلاق گرفت و پی کار خود رفت. بزرگ علوی بعد از آزادی مدتی در «بریتیش کانسیل» به کار پرداخت و بعد به گردانندگان مجلهی پیام نو پیوست و سالها سردبیر این مجله بود. در ۱۳۲۵ یکی از بانیان تشکیل «نخستین کنگرهی نویسندگان و گویندگان ایران» بود. در ۱۳۳۲ به اروپا رفت و با وقوع کودتا در ایران و بههمریختن اوضاع، مقیم آلمان شرقی شد. در همین سال موفق به دریافت مدال طلا در ادبیات از «شورای جهانی صلح» در پراگ شد. از ۱۳۳۳ تا ۱۳۵۲ تدریس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه هومبولت آلمان شرقی را به عهده داشت. در ۱۳۵۸ سفر کوتاهی به ایران کرد و تا پایان عمر دیگر به وطن بازنگشت.
در نخستین کتابش چمدان (۱۳۱۳) که تأثیر نوشتههای صادق هدایت بر آن آشکار است به آدمهای سرگردان و نومیدی میپردازد که اغلبشان در ماجرایی عشقی درگیرند و سرانجام نیز شکست میخورند. اما در این میان آشکارا با رسوم و قراردادهای اجتماعی پذیرفته شده به ضدیت برمیخیزد.
شخصیت اصلی اغلب داستانهای او جوان فرنگدیده و متجددی است که دیگر نمیتواند آداب و رسوم وطنش را تحمل کند.
دستگیری او در ۱۳۱۶ تأثیر مشهودی در تغییر مسیر ادبیاش داشت و از آن پس، بهجز ادبیات زندان که خود پایهگذار آن بود، به داستانهای اجتماعی – سیاسی پرداخت که مبین تداوم گرایشهای سیاسی و گرایش به رآلیسم انتقادی است. اختلاف میان نسل قدیم و جدید، روابط اجتماعی نادرست، پدرسالاری و ستمدیدگی مضاعف زن ایرانی عمدهترین مضامین داستانهای اوست.
از ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ انتشار آثارش در ایران ممنوع بود اما در ۱۳۵۷ و بعد از آن که چند اثر از او منتشر شد تأثیر دوری از وطن در زبان و درونمایهی داستانهای جدیدش به وضوح به چشم میخورد، و اگر آثار متأخرش منتشر نمیشد هیچ لطمهای به شهرت او وارد نمیآمد. همچنین به نظر میرسد اگر در «سیاسی کردن» بعضی از داستانهای کوتاهش اصرار نمیورزید آثار پرارزشتری بر جای میگذاشت کما اینکه در لابهلای این داستانها، آنجا که به شرح شوریدگی زنان و عشق میپردازد عملاً موفقتر است. البته این نکته مانع از آن نیست که آثار سیاسی او مانند پنجاه و سه نفر (۱۳۲۱) از نمونههای ارزشمند در نوع خود به حساب آید.
زبان او ساده و بیپیرایه است و بر خلاف بعضی از معاصرینش اصرار خاصی در پرداختن به زبان عامیانه و گنجاندن اصطلاحات کوچه و بازار نداشت.
رمانها: چشمهایش (۱۳۳۱)؛ سالاریها (۱۳۵۷)؛ موریانه (۱۳۷۲)؛ روایت (۱۳۷۷).
سایر مجموعه داستانها: ورقپارههای زندان (۱۳۲۰)؛ نامهها (۱۳۳۰)؛ شیکپوش (۱۳۳۴)؛ عروس هزار داماد (۱۳۳۴)؛ میرزا (۱۳۵۷)؛ دیو! دیو!(۱۳۵۷).
سفرنامه: ازبکها (۱۳۲۷).
مکاتبات: نامههای برلن از بزرگ علوی در دوران اقامت در آلمان (۱۳۷۷؛ گردآوردهی ایرج افشار).
و چند اثر دیگر که بیشتر ترجمهی آثار ادبی است. آثاری نیز به آلمانی دارد که از جملهی آنها بیش از صد مقاله در معرفی شعرا و نویسندگان ایرانی در دايره المعارف ادبی آلمانی است. آثاری از صادق هدایت را نیز به آلمانی ترجمه کرد.
منبع: فرهنگ ادبیات فارسی / نوشتهی محمد شریفی / ویراستهی محمدرضا جعفری / انتشارات معین / چاپ دوم 1387