نویسنده | |
---|---|
ناشر | |
سال چاپ | |
نوبت چاپ | |
تعداد صفحه | |
قطع | |
جلد | |
سلامت کلی کتاب | |
وضعیت جلد | |
وضعیت صفحات داخلی |
بار دیگر،شهری که دوست می داشتم | نادر ابراهیمی
70.000تومان
ناموجود
70.000تومان
ناموجود
نویسنده | |
---|---|
ناشر | |
سال چاپ | |
نوبت چاپ | |
تعداد صفحه | |
قطع | |
جلد | |
سلامت کلی کتاب | |
وضعیت جلد | |
وضعیت صفحات داخلی |
بار دیگر شهری که دوست می داشتم (۱۹۶۶/۱۳۴۵) نوشته ی نادر ابراهیمی، رمان کوتاه عاشقانه ای است که با توصیف های شاعرانه و كلمات قصار به نوشته ای بلند تبدیل می شود. بخش اول داستان «باران رؤیای پاییز» در ذهن عاشقی شکست خورده می گذرد. حسرت دوران کودکی با توصیف طبیعت شمال و سال های جوانی در می آمیزد و عشقی را بازگو می کند که با سنت ها و سلسله مراتب اجتماعی در تضاد قرار گرفته است. عاشق و معشوق مطرود، مانند قهرمانان شاتو بریان، در کلبه ای تک افتاده بر ساحل خزر پناه می جویند. زن خسته از تکرار و تنهایی به شهر باز می گردد و مرد نیز بار دیگر به شهری که سال ها پیش در آنجا عاشق شد بر می گردد. اما همه چیز از دست رفته است و هیچ کس پذیرای او نیست. مرد که در گریز به رهایی نرسیده است به تقدیر ایمان می آورد. «هلیا! میان بیگانگی و یگانگی هزار خانه است. آن کس که غریب نیست شاید که دوست نباشد. کسانی هستند که ما به ایشان سلام می گوییم و یا ایشان به ما. آن ها با ما گرد یک میز می نشینند، چای می خورند، می گویند و می خندند. “شما” را به “تو”، “تو” را به هیچ بدل می کنند. آنهـا می خواهند که تلقین کنندگان صمیمیت باشند.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.