در حال نمایش 4 نتیجه

معرفی یوهان ولفگانگ فون گوته

یوهان ولفگانگ فون گوته شاعر و نویسنده آلمانی (۱۷۴۹-۱۸۳۲).

گوته در فرانکفورت – ام – ماین در خانواده‌ی ثروتمندی زاده شد، پدرش حقوقدان و وکیل دعاوی بود؛ مادر گوته نیز به خانواده حقوقدانان جنوب آلمان تعلق داشت. گوته در محیطی متمدن و با فرهنگ پرورش یافت و تحت تعلیم و تربیت منظم و کامل قرار گرفت. در ۱۷۶۵ برای تحصیل حقوق به لایپزیگ رفت و وقت خود را در دانشگاه و در زندگی دانشجویی و در محافل اشرافی گذراند، عشقی که به دختری زیبا یافت، الهام‌بخش او در ساختن اشعاری شد که بعدها در دیوان آنته در ۱۷۶۷ فراهم آمد و اولین تجربه‌ی گوته را در اشعار تغزلی و عاشقانه نشان می‌داد که هنوز از سبك واقعی و خاص او نشانه‌ای در بر نداشت، بلکه به هنر تزئینی شعر گذشته بستگی می‌یافت و از تصویرهای منظم و اشعار صیقلی آراسته برخوردار بود.

گوته پس از سه سال اضطراب و ناخشنودی ناگهان لایپزیگ را ترک کرد و به قول خود او چون آدمی مغروق به فرانکفورت بازگشت و به تدریج تعادل روحی را بازیافت. در ۱۷۶۹ کمدی منظوم شریکان جرم و دیوان نغمه‌های لایپزیگ را که یادآور خاطرات لایپزیگ بود، منتشر کرد و در آوریل ۱۷۷۰ برای ادامه‌ی تحصیل حقوق به استراسبورگ رفت. اقامت در استراسبورگ در تحول اندیشه و هنر گوته تأثیری مهم بر جای گذارد، بر خود تسلط یافت و با گروهی از شاعران و هنرمندان آشنا شد، از جمله آشنایی او با هردر افق تازه‌ای در برابرش گشود و او را با آثار شکسپیر و اصول طبیعی شعر آشنا کرد. اهمیت دیگر این دوره آشنایی گوته بود با دختری به نام فریدریکه بريون و دلبستگی شدید به او؛ این عشق که با جدایی اندوه‌باری پایان یافت، الهام‌بخش گوته گشت در سرودن اشعاری که بعدها در دیوان شعر و حقیقت گنجانده شد که می‌توان گفت نخستین اشعار در تاریخ ادبیات عصر جدید آلمان به شمار می‌آمد – اشعاری بسیار زیبا و سرشار از فریادهای شادمانی و اولین شاهکار هنری خاص گوته با تصویرهای بسیار تازه و احساس‌های عمیق و واقعی درباره‌ی عالم طبیعت. این دیوان از چهار قسمت تشکیل شده و جنبه‌ی زندگی‌نامه‌ی شخصی دارد.

تحصیلات گوته در استراسبورگ به سال ۱۷۷۱ با پیروزی کامل پایان یافت و بی‌آنکه آخرین بار فریدریکه را ببیند به فرانکفورت بازگشت و دوری پر ثمری را آغاز کرد و علاوه بر شغل وکالت دعاوی آثار پرارزشی خلق کرد که سرآغاز عظمت و تجلی نبوغ او بود. تأثیر عمیقی که کلیسای استراسبورگ در گوته باقی گذارد، او را به نوشتن اثری برانگیخت با عنوان درباره‌ی معماری آلمان (۱۷۷۳)، سرودی منثور برای یکی از معماران و صنعتکاران این بنای معظم که گوته در وجود او نبوغ و خلاقیتی در پدید آوردن دنیایی تازه، متفاوت با اصول گذشته معماری کشف کرده و مورد تحسین فراوان قرار داده بود. این اثر چون شعله‌ای بود که اعتقاد گوته را به اصل نبوغ بر افروخت و سر آغاز نهضت هجوم و نبرد گشت. در دنیای تئاتر نیز گوته به اصل نبوغ پایبند گشت و به شکسپیر که در نظرش بزرگترین و والاترین هنرمند جهان به شمار می‌آمد، علاقه و تحسین بسیار ابراز کرد و در ۱۷۷۳ نمایشنامه‌ی گوتس فون برلیشینگن را به شیوه شکسپیر ساخت و مانند او وحدت سه گانه‌ی زمان و مکان و عمل را که در تئاتر فرانسه رعایت می‌شد، نادیده گرفت. این نمایشنامه بر اساس شخصیت شهسواری در نیمه‌ی اول قرن شانزدهم قرار دارد که مردی جدی، درستکار، منصف و فدائي توده مردم است و می‌کوشد که آنان را به حقوق خود آگاه کند، از این رو بر ضد نظام اجتماعی و سیاست نادرست به پا می‌خیزد و خود کشته می‌شود. گوته که شرح حال این قهرمان را خوانده بود، آن را با اندیشه‌های تازه خود در آمیخت و چیزی بالاتر از نمایشنامه ساخت که می‌توان آن را يك سلسله تصویر گویا دانست، با رنگ‌های تند و زنده این اثر با وجود سکوت هردر و تحقير لسينگ، پیروزی عظیمی بدست آورد و آئین شهسواری قرون وسطا را زنده و باب روز کرد و نسل جوان میهن‌پرست و پرشور، خاصه جوانان نهضت هجوم و نبرد را شیفته خود ساخت. بعدها والتر اسکات و کلايست نیز دنباله‌ی این شیوه را گرفته و پرورش دادند.

گوته جز اصالت نبوغ به اصالت احساس که با عقل و منطق خاص دوره گذشته مغایرت داشت، ایمان یافت و کتاب رنج‌های ورتر جوان (۱۷۷۴) را در زمینه احساس انتشار داد که گوته را سرسلسله نهضت جدید سانتیمانتاليسم معرفی کرد. رمان از نظر تحلیل روانی و سبک نگارش به رمان هلوئیز جدید اثر روسو مشابهت‌هایی دارد و شاید از آن کامل‌تر باشد. گوته در این اثر عشق خود را به دختری به نام شارلوته بوف بیان می‌کند که در وتسلار ملاقات کرد و نامزد کستنر یکی از دوستانش بود. این عشق ناکام مانده به خودکشی قهرمان کتاب می‌انجامد و گوته پایان تأثرانگیز آن را از خودکشی دوست دیگری به نام اورشلیم اقتباس کرده که بر اثر ناکامی در عشق پیش آمده بود. ورتر نمونه‌ی جوانان پر احساس زمان و نمونه‌ی درد بشری است که علاوه بر روح حساس نابغه‌ای جوان و هنرمند معرفی شده و آرزوهای بی‌پایانش به محدودیت‌های دنیای خارج برخورد می‌کند و عشق او به شارلوته تنها نمایی است از تشنگی او به عالم مطلق که قادر نبوده است بر واقعیت‌های خفقان‌آور تسلط یابد و از شدت ناامیدی و ناکامی، هیچ‌گونه راه گریزی جز در مرگ نمی‌یابد. نویسنده در ضمن با خودکشی قهرمان این اثر برضد نظام اجتماعی به پا می‌خیزد. گوته پس از انتشار دفتر مدت‌ها در خارج از کشورش «نویسنده ورتر» خوانده می‌شد و گفته‌اند که ناپلئون کتاب ورتر را هفت بار خواند.

گوته مانند روسو به طبیعت عشق می‌ورزید، به دشت‌های آلزاس می‌رفت و مدت‌ها در میان طبیعت به سر می‌برد، عشق به طبیعت آمیخته با اصالت نبوغ و آئین احساس و عواطف مبنای يك رشته از آثار نمایشی گوته گشت که خلق آن از ۱۷۷۳ آغاز شد. نمایشنامه‌های این دوره عبارت است از: نغمات محمد (۱۷۷۳) که بعد از برخورد شاعر با دنیای شرق نوشته شد. گوته پس از خواندن قرآن در اندیشه‌ی ساختن نمایشنامه‌ای افتاد که در آن عناصر عظمت پیغمبر را در ارتباط با خدا از طرفی و وضع تاریخی و رسالتش را با مردم از طرف دیگر در برابر هم قرار دهد. پرومتئوس پس از مرگ نویسنده در ۱۸۷۸ انتشار یافت. گوته در این اثر بیشتر از اثر اشيل و ولتر الهام گرفته و با ذهن خلاق خود به این خدای اساطیری شکل و عنصری تازه بخشیده است.

نمایشنامه کلاویگو (۱۷۷۴) و اشتلا (۱۷۷۵) نیز مانند سایر آثار این دوره، از تجربه‌های شخصی گوته الهام گرفته است، خامه کلاویگو سرشار از خاطره‌هایی است که جدایی فریدریکه بریون در وجود گوته باقی گذارده است. در فرانکفورت گوته به لی‌لی شونمان، دختر زیبای تاجری دل بست و با او نامزد گشت، اما دختر که به عادت‌ها و سنت‌های خانوادگی پایبند بود و میل داشت که در کنار گوته و در محیط محدود خانوادگی در زندگی آرامی به سر برد، نتوانست گوته را به تسلیم در برابر محدودیت‌ها و قیود خانوادگی وادارد. از این ‌رو گوته با وجود علاقه شدیدی که به او داشت، پس از سال‌ها کشمکش درونی نامزدی‌اش را با او برهم زد. گوته در ۱۷۷۶ از طرف کارل آوگوست، دوك جوان وایمار، به كار دعوت شد، پس به وایمار رفت و در دستگاه دوك با قدرت بسیار شروع به کار کرد و پیوسته به مقامات عالی ارتقا یافت، تا آنکه در ۱۸۸۲ از طرف دوك در صف نجبا درآمد و به وزارت و عالی‌ترین مقام دربار رسید. فعالیت شديد اداری تا حدی گوته را از کار ادبی دور کرد. از طرف دیگر نزدیکی مداوم با امور جاری و واقعی دستگاه حکومت میان او و نهضت هجوم و نبرد فاصله انداخت. عشق افلاطونی او نیز به شارلوته فون اشتاین دختری درباری، به تحول روح او كمك كرد. تحولی که گوته را به صلح و صفای درون سوق داد و شعار تازه، مبنای کار آینده‌اش گشت. دو نمایشنامه‌ی بزرگ ثمره این تحول است. یکی ایفیژنی در تاوريس (۱۷۸۷) و دیگر تورکواتو تاسو (۱۷۹۰) که گوته ابتدا آن را به نثر نوشته و سپس در سفری به رم به شعر بر گرداند. ایفیژنی شاهکار تئاتر کلاسيک آلمان به شمار آمد و وداعی بود با نهضت ادبی هجوم و نبرد و تورکواتو تاسو که از سرگذشت و عشق نویسنده ایتالیائی الهام گرفته بود، در ۱۸۰۷ در وایمار و در ۱۸۱۶ در برلین بر صحنه آمد. گوته در این اثر از عشق خود به شارلوته فون اشتاین مایه گرفته بود و نشان می‌داد که برای تعادل درون چه راهی را پیموده است. پیش از زندگی در وایمار، ادراك گوته از عالم خلقت نتیجه‌ای غم‌انگیز در بر داشت و واقعیت عالم در نظر او چون سدی می‌نمود که بشر هوشمند و با فراست را در برابر خود از پای درمی‌آورد. بعدها گوته ميان دنیای خارج و دنیای درون رابطه‌ای آشتی‌جویانه و حتی هماهنگ برقرار کرد، بر اثر فعالیت اداری و سیاسی این نکته را دریافت که طغیان چیز بیهوده‌ای است و معتقد شد که هر فردی وظیفه‌ای دارد و با اعتدال بخشیدن به خواست‌های شخصی می‌تواند به سود جامعه تلاش کند. مطالعه و تحقیق‌های علمی که گوته خاصه از ۱۷۸۰ به آن دست زد، نیز حالت ناپایداری او را از میان برد و مطالعه‌ی عالم طبیعت به او فهماند که کثرت پدیده‌های عالم خارج بدون برقراری نظم امکان‌پذیر نیست و افزایش و تعدد عناصر قطعا تابع نظام و قوانین خاصی است و این خود سرمشقی از نظم است، خاصه برای هنرمند جوان.

گوته که پیوسته حسرت دیدار کشورهای سواحل مدیترانه را در دل داشت، در سوم سپتامبر ۱۷۸۶ به ایتالیا که در نظر او «پایتخت جهان باستان» بود، سفر کرد از وسوسه‌ی کار و حوادث گريخت و تنها بر آن شد که قسمت شاعرانه‌ی وجودش را از گرفتاری نجات بخشد، پس با شتاب از شهرهای ایتالیا بازدید کرد. در رم با محیط هنرمندان آلمانی رفت و آمد یافت. در ۱۷۸۸ به وایمار بازگشت و بعدها خاطرات این سفر دوساله را در کتاب سفر ایتاليا در ۱۸۱۷ منتشر کرد. گوته بهترین سال‌های عمر را در ایتالیا گذراند. خود بعدها اقرار کرده است که پیش از ترك رم به تلخی گریسته است. گوته در رم روح هنری خویش را بازیافت و از مجاورت با دنیای باستانی قدرتی در خود احساس کرد که نفوذ آن بر سراسر زندگی‌اش باقی ماند. آثار باستانی یونان و روم که قبلا در خلال مطالعه‌ها به آن‌ها نظری می‌افکند، اکنون به چشمش عالم بشریتی برتر می‌آمد و برحسب همین معیار بود که بعدها همه چیز را می‌سنجید. بازگشت به وایمار گوته را از نو در ابتذال امور جاری فرو برد. تا می‌توانست از اشتغال‌های امور درباری گریخت، دو جوان نیز به قصد آنکه به گوته آزادی بیشتری بدهد، او را از الزامات اداری معاف داشت، تنها عنوان و حقوق او را باقی گذارد و گوته تنها چیزی که به عهده گرفت، مشاغلی بود که با هنر رابطه داشت و مهم‌ترین آن اداره‌ی تئاتر وایمار و مباشرت انستیتوهای علمی و هنری بود.

گوته پس از بازگشت از ایتالیا با کریستیانه وولپیوس دختری از طبقه‌ی متوسط وایمار آشنا شد که بعدها در ۱۸۰۶ با او ازدواج کرد. سال ۱۷۹۴ در زندگی گوته تاريخ مهمی به شمار می‌آید و آن آغاز دوستی او با شیلر شاعر آلمانی است. مکاتبه‌های این دو که شاهد خصوصیت‌های افکار و اعمال روزانه‌ی آنان است، اطلاعات گران‌بهایی درباره‌ی دوره‌ای پرثمر از ادبیات آلمان بدست می‌دهد. گوته در وجود شیلر رفیق راه و رفیق مبارزه را یافت و همکاری این دو شخصیت بزرگ عالم ادب که در عین حال هر يك جنبه‌های بدیع خود را حفظ می‌کرد، ذوق شعر را به گوته بازگرداند که گاه صورت رقابتی دوستانه به خود می‌گرفت. گوته از طرف دیگر می‌خواست علاوه بر همه چیز به قوانین و اسرار عالم طبیعت دست یابد، چنانکه در نخستین سال‌های اقامت در وایمار به تحصیل زمین‌شناسی و گیاه‌شناسی روی آورد و نوشته‌ای بر ضد نیوتن، به عنوان بحثی در اوپتيك (۱۷۹۲) انتشار داد و پس از آن در ۱۸۱۰ اثر بزرگی سه بخشی منتشر کرد شامل این آثار: درباره‌ی فرضیه رنگ‌ها و مقاله‌ای درباره تغییر شکل نباتات (۱۷۹۰) و منظومه‌ی تغییر شکل حیوانات که در آن‌ها وحدت ماده را به اثبات می‌رساند و تغییر شکلی را نشان می‌داد که بر اثر تغییر و تحول مداوم در آن بوجود می‌آمد، همچنین گوناگونی انواع که بر اثر ترکیب‌های اساسی و بسیار ساده پدید می‌آید.

معاشرت با شیلر در زندگی شخصی و اجتماعی گوته نفوذ فراوان داشت، درباره‌ی قواعد شعر در قالب‌های گوناگون، همچنین در شیوه‌های باستانی شعر میان آن دو تبادل نظر مداومی انجام می‌گرفت. گوته در ۱۷۹۷ منظومه بلند عاشقانه هرمان و دوروته را که بیش از سایر اشعار مورد توجه خود شاعر بود، انتشار داد. زمینه این شعر انقلاب فرانسه و رنج‌های بشری است که از این انقلاب پدید آمده است، در نظر گوته عشق آدمی بر همه احوال تاريخ تفوق دارد و از بالاترین ارزش‌ها برخوردار است. موضوع این منظومه حادثه‌ای واقعی است در نقطه‌ای مرزی و آن برخورد دختر جوانی به نام دوروته است در میان فراریان با هرمان پسر مالك ثروتمند مهمانسرا و عشقی که میان آن دو پدید می‌آید. وصف این ملاقات، راز و نیاز عاشقانه و نامزدی این دو دلداده موضوع اصلی منظومه را تشکیل می‌دهد که در نه بند و هر يك به نام یکی از موزها سروده شده است. همه چیز در این منظومه ساده و در عین حال با شکوه است و در آن مبارزه نظامی فرسوده با اندیشه‌های تازه، چیزی که پیوسته فكر گوته را به خود مشغول می‌داشت، دیده می‌شود.

نمایشنامه بزرگ و استعاری پاندورا در ۱۸۰۸ بر مبنای اساطیر یونان ساخته شده و دنیایی را نشان می‌دهد که در آن تمدن و هنر به اوج خود می‌رسد این اثر ناتمام از نظر وزن و کیفیت خاص، از خوش‌آهنگ‌ترین آثار گوته به شمار می‌آید. گوته پس از ورتر رمان بزرگ سال‌های شاگردی استاد ويلهلم را که بیست سال بر سر آن کار کرده بود، در چهار جلد به سال ۱۷۹۶ به پایان رساند. استاد ويلهلم، جوانی از خانواده کسبه و اهل حرفه است که از طبقه اجتماعی خود دست می‌کشد تا بازیگر و نویسنده تئاتر شود. تحقق یافتن استعدادهای هنری این جوان موضوع رمان قرار دارد. شاید گوته در آغاز کار خواسته است به این نتیجه برسد که به وسیله تئاتر می توان ارتباطی میان عالم رویا و عالم واقعی برقرار کرد، اما به تدریج حوادثی که در این راه برای قهرمان داستان پیش می‌آید، او را از عالم تئاتر مایوس می‌گرداند و سرانجام به گروهی دیگر می‌پیوندد و به راهی می‌افتد که به او کمک می‌کند تا مرد تئاتر را در وجود خویش کنار بگذارد و به جای آن انسانی واقعی بوجود آورد، عطش دوره جوانی را فرو نشاند و در پی ادراکی واقعی از عالم بشری باشد. بنابراین ویلهلم به هدف خود رسیده است و به این نکته پی می‌برد که باید در دل جامعه جای گیرد و به فعالیتی مثبت و عملی دست زند و در همین دوره است که به شاگردی مکتب زندگی می‌رود. این اثر از عقيده نخستین گوته مبنی بر اصالت نبوغ فاصله گرفته است و جای فرد را در میان جامعه استوار می‌سازد. استاد ويلهلم رمان كمال بخشیدن به نهاد آدمی است و این نظر گوته را تأييد می‌کند که آموختن تنها به سال‌های کودکی و نوجوانی اختصاص نمی‌یابد، بلکه بشر در سراسر زندگی تا واپسین دم، شاگرد کارآموز زندگی باقی می‌ماند. گوته پس از مرگ شیلر در ۱۸۰۵ احساس کرد که نیمی از وجود خود را از دست داده است، خود را بسیار تنها حس کرد و سلامتش متزلزل شد. در دنیای خارج نیز جنگ ناپلئون و شکست پروس در ینا بیشتر روحش را تیره ساخت، پس یگانه پناهگاهش کار شد که به وسيله آن به تدریج توانست بر نفس تسلط یابد.

رمان وصلت اختياري را در ۱۸۰۹ منتشر کرد که برخلاف پاندورا حوادث آن در عصر جدید قرار داشت و اثری عمیق و دشوار بود درباره ازدواج. گوته پس از انتشار این رمان بزرگ و چند دیوان و خاطرات و چند اثر علمی، بار دیگر در شعر به احساس جوانی و بلوغ ثانوی بازمی‌گردد، به مطالعه ادبیات شرق، خاصه ایران می‌پردازد و به ترجمه‌ای از دیوان حافظ دست می‌یابد که او را سخت شیفته این شاعر بزرگ ایرانی می‌گرداند و به تقلید او میان سال‌های ۱۸۱۴ و ۱۸۱۵ اشعاری می‌سراید که در دیوان شرقی و غربی در ۱۸۱۹ منتشر می‌شود. این دیوان شامل در حدود دویست و پنجاه قطعه شعر است با مؤخره‌ای درباره‌ی شعر شرق، خاصه شعر ایران، دیوان شرقی و غربی شاهکار هنر شاعری گوته به شمار آمد که در آن تكريم طبیعت طرحی دیگر به خود گرفته است و اگرچه ظاهرا دیوان به تقلید اشعار حافظ ساخته شده، جنبه‌ی غربی و هنر خاص گوته در آن حفظ گردیده است. تنها آزادی فکر و وسعت روح و جنبه فلسفی و مذهبی حافظ و تجلی خدا در عالم طبیعت و چیزهایی که در شعر حافظ جنبه‌ی جهانی داشته با روح کوته سازگار آمده است، اما این آخرین اثر شاعرانه گوته نبود. در ۱۸۲۱ گوته در مارینباد به دختری هفده ساله دل می‌بندد و این آخرین عشق الهام‌بخش او در منظومه سه بخشی عاشقانه گشت. مهم‌ترین اثر گوته فاوست است که باید گفت ثمره‌ی شصت سال کار مداوم و عمیق او است و آغاز آن به دوران زندگی در فرانکفورت می‌رسد و سرگذشت فاوست کیمیاگری است که می‌خواهد بر همه اسرار طبیعت دست یابد و راهی به جانب ماوراء الطبيعه بگشاید. دکتر فاوستوس یا فاوست شخصیتی است که پیش از گوته در ادبیات اروپائی وجود داشته و دانشمند یا جادوگری بوده که برای دسترسی به علوم جدید، روح خود را به شیطان می‌فروشد، مارلو نمایشنامه‌نویس انگلیسی قبلا این داستان را به صورت نمایشنامه درآورد و پس از مدتی که در سکوت باقی ماند، در قرن هیجدهم، خاصه در آلمان از نو زنده شد و گوته پس از دیدن نمایش آن سخت تحت تأثیر قرار گرفت و پس از مطالعه‌های فراوان درباره این شخصیت، اثر مهم خود را خلق کرد. گوته همه تکامل روح بشر را در این شخصیت نشان می‌دهد و نیز دشواری‌ها و اشتباهاتی که در راه این تکامل پیش می‌آید. در واقع فاوست نمونه‌ای از شخصیت گوته می‌شود و هنگامی به آرزوی خود می‌رسد که پی می‌برد به سود جامعه کار می‌کند، نه برای شخص خود. فاوست اثر گوته به دو قسمت تقسیم می‌شود. قسمت اول موضوع ادراك و معرفت و عشق است و اشتیاق فاوست به دست یافتن به اسرار طبیعت و سرگذشت غم‌انگیز مارگریت معشوقه‌ای که پس از مطرود ماندن از جانب فاوست کودکش را می‌کشد و خود محکوم می‌گردد. این قسمت یادآور ندامت‌های گوته است پس از ترك دختری که در استراسبورگ، به هنگام تحصیل به او دل بسته بود. قسمت اول فاوست در ۱۸۰۸ نوشته شد، اما نوشتن قسمت دوم تا سال پیش از مرگ گوته ادامه داشته است. در قسمت اول گوته نارضائی را برای تعامل بشر لازم می‌داند و در واقع شیطان را نیز جزئی از وجود آدمی می‌شمارد که اگر نبود، جنبه نیکی آن نیز نمودار نمی‌گشت. در قسمت اول فاوست به نوعی خوشبختی در عشق، آمیخته با خودخواهی دست می‌یابد که او را راضی نمی‌کند. قسمت دوم به افسانه قرن شانزدهم ارتباط می‌یابد، فاوست پیر و بدبخت می‌شود و شیطان او را نزد پادشاهی می‌برد که بر اثر خدمتی که انجام می‌دهد، سرزمینی به او می‌بخشد و فاوست همه عمر را در ساحل دریا می‌گذراند و با وجود قرارداد با شيطان مشمول عفو خدا قرار می‌گیرد، گوته به قسمت دوم فارست چون وصیت‌نامه خود نگریسته و آن را با دقت لاك و مهر کرده که پس از مرگش گشوده شده است.

گوته از نظر ادبی در آلمان دارای همان مقامی است که دانته در ایتالیا و شکسپیر در انگلستان داشته‌اند. وجود گوته مدت شصت سال بر همه جا سایه افکنده بود. از حیث وسعت اثر، از او در حدود ۱۴۳ اثر از انواع شعر و رمان و زندگی‌نامه و خاطرات و آثار علمی به جا مانده است. کمتر شخصیتی چون گوته در ادبیات جهان چنین نفوذی داشته است، اهمیت او در نتیجه نبوغ و وسعت اندیشه‌اش بود. نابغه‌ای که نه تنها نماینده اهل ادبيات و تمدن عصر خویش به شمار می‌آمد، بلکه خود دایره‌المعارفی بود که یك دوره از تمدن و فرهنگ بشر را در برداشت و سال‌ها مرجع شکل‌های گوناگون اندیشه و هنر بود، خاصه ارزش تمدن مادی در آثار گوته موضوع تازه‌ای را در ادبیات جدید آلمان وارد کرد و از این رو می توان او را خالق اندیشه‌های رئالیستی دانست.

منبع:فرهنگ ادبیات جهان / نویسنده: زهرا خانلری