معرفی نصرت رحمانی
نصرت رحمانی (اسفند ۱۳۰۸؛ تهران – خرداد ۱۳۷۹؛ رشت) شاعر، معروف به «نصرت»؛ روزنامهنگار با نامهای مستعار «ن. چریک» و «باران» و «ترمه» و «لولی» و جز اینها؛ داستاننویس.
در ۱۳۲۲ وارد هنرکدهی نقاشی شد اما پس از مدتی اخراجش کردند. در ۱۳۲۵ به مدرسهی پست و تلگراف رفت که مدیرش پژمان بختیاری بود و همو به استعداد شاعری وی پی برد. در ۱۳۳۰ در همین اداره مشغول به کار شد. یک چند به «حزب تودهی ایران» گرایش یافت اما پس از کودتای 1332 از ایرن حزب برید ولی به آرمانهایی که داشت پایبند ماند. چند سال بعد به ادارهی پست کاشان تبعید شد اما از رفتن به محل خدمت استنکاف نمود و عاقبت اخراج گردید. طی این سالها به روزنامهنگاری نیز پرداخت و سالها در روزنامهها و مجلاتی چون فردوسی، امید ایران، سپید و سیاه، اطلاعات هفتگی، کیهان، و جز اینها پاورقینویس یا مسؤول صفحات ادبی بود. در ۱۳۳۸ به رادیو راه یافت و همراه با سرهنگ حسین شاهزیدی برنامهی ادبی رادیو ارتش را تدارک دید که تا ۱۳۴۱ دوام داشت. سالها بعد به صرافت افتاد که شعر را به میان مردم ببرد؛ اما در عمل وقتی همراه با مینا اسدی اقدام به این کار نمود توفیقی نیافت و با تمسخر مردم جنوب شهر تهران روبهرو شد. از ۱۳۶۶ در رشت اقامت گزید. وی از مطرحترین و بیپرواترین و جنجالیترین شاعران دههی ۱۳۳۰ بود.
او خود شعرش را به حق «شعر سیاه» میخواند. شعری که سرکش و بیپروا بود و میخواست در تودهها نفوذ کند. هم از این رو برای اولین بار واژههای کوچهبازاری و کلمات روزمره و غیر شاعرانه را با ادراکی شاعرانه وارد شعر کرد. او با لحنی تلخ از دردها و پلیدیها و تباهیهای اجتماعی، و از عشق که در این میان به لجن کشیده شده است سخن میگوید. شعر او به قول نیما یوشیج به لحاظ مضمون، آکنده از احساسات لطیف و در عین حال بیپرده است و به لحاظ وزن با متانت به سوی تجدد گام برداشته است.
دفترهای شعر: کوچ (۱۳۳۳)؛ کویر (۱۳۳۴)؛ ترمه (۱۳۳۶)؛ میعاد در لجن (۱۳۴۶)؛ حریق باد (۱۳۴۹؛ برندهی سهمی از جایزهی اول «کتاب شعر سال تلویزیون ملی ایران»؛ درو (۱۳۵۰)؛ شمشیر معشوقهی قلم (۳۶۷ یا ۱۳۶۸) پیاله دور دگر زد (۱۳۶۸ یا ۱۳۶۹)؛ بیوهی سیاه (1381)؛ آبروی عشق (۱۳۸۲).
رمانها: نامههایی که هرگز به او نرسید (؟)؛ مردی که در غبار گم شد (۱۳۳۸).
منبع: فرهنگ ادبیات فارسی / نوشتهی محمد شریفی / ویراستهی محمدرضا جعفری / انتشارات معین / چاپ دوم 1387