در حال نمایش یک نتیجه

زندگی‌نامه و معرفی آثار ناصر خسرو

ناصر خسرو شهرت «ابو معين ناصر ابن خسرو ابن حارث تبادياني مروزی»؛ ملقب «حجت» (ذیقعده‌ی ۳۹۴؛ قبادیان بلخ – احتمالاً ۴۸۱؛ يَمكانِ (يا يُمكان يا يَمگان یا یُمگان) بدخشان) حکیم؛ شاعر، متخلص به «ناصر خسرو» و «ناصر» و «حجت» و (گاه) «حجّت خراسان» و (گاه) «حجت زمین خراسان»؛ سیاح.

زندگانی او دارای دو مرحله‌ی کاملاً متفاوت است. دوره‌ی نخستین که از روزگار کودکی تا ۴۳ سالگی او را در بر دارد، دوره‌ای است که در آن به تحصیل علوم زمان خویش پرداخت و در جوانی به دربار سلاطین و امیران معاصر خویش راه یافت و مشاغل مهمی داشت. او که از خانواده‌ای محتشم و با ثروت برخاسته بود، و هم به مناسبت مشاغل مهمی که در دربار داشت، این دوره از زندگی را به لهو و لعب و جستجوی مال و جاه گذرانید و با این همه، در جستجوی حقیقت بود تا آنکه در جمادی الآخر ۴۳۷ در جوزجانان، خوابی دید که در پی آن زندگی‌اش دگرگون گردید و شخصیت اصلی و برجسته‌ی او پدید آمد و مرحله‌ی دوم زندگی‌اش آغاز شد. چنانکه خود گفته است در این خواب کسی او را از شراب‌خواری برحذر می‌دارد، و او عذر این میخوارگی را بدین گونه می‌آورد که برای آسودگی از رنج‌های زندگی و پناه بردن به بی‌خودی و بی‌هوشی است و آن شخص او را به جستجوی هوشیاری بیشتر توصیه می‌کند و چون او راه این هوشیاری را جویا می‌شود آن شخص به جانب قبله اشاره می‌کند. به دنبال این خواب ناصر خسرو تصمیم گرفت از خواب چهل ساله‌ی خویش بیدار شود، پس به مسجد رفت و نماز گزارد و از خدا یاری طلبید، و در روز پنجشنبه ۶ جمادی الآخر ۴۳۷ بار سفر حج بست و با برادر خویش و یک غلام هندی روانه‌ی حجاز شد. در این سفر که هفت سال به طول انجامید، وی چهار بار حج گزارد، قسمت عمده‌ای از کشورهای اسلامی را سیاحت کرد و سه سال در مصر به سر برد و هم در اینجا بود که به مذهب اسماعیلیه گروید و به خدمت المُستنصر بالله خليفه‌ی فاطمی رسید و ارادتی و ایمانی بسیار نسبت به وی حاصل نمود. در این مدت مراحل مختلف مذهب اسماعیلی را نیز طی کرد و به مقام «حجت» (= چهارمین درجه از مدارج سیر اهل باطن) رسید و از جانب امام فاطمی مأمور دعوت در «جزیره‌ی خراسان» شد (خراسان یکی از ۱۲ «جزیره» دعوت اسماعیلی بود). در حدود پنجاه سالگی بود که به وطن خود، یعنی بلخ، بازگشت و دعوت خویش را آغاز کرد. با آنکه دعوت اسماعیلی در خراسان سابقه داشت، اقدام او باعث آشوب مخالفان و متعصبان گردید و ناگزیر از جلای وطن شد. مدتی در نیشابور بود و چندی در مازندران گذراند و سرانجام، گویا بین ۴۵۳ تا ۴۵۶ یا شاید ۴۶۱، به یمکان پناه برد (آواره‌ی یمگان). در این ناحیه بود که به علت امنیت نسبی و در نتیجه‌ی وضع خاص جغرافیایی بدخشان، او توانست دعوت خویش را بی‌هراس از متعصبان و حمله‌ی دشمن اشاعه دهد و تشکیلات مذهبی به وجود بیاورد، و تا پایان عمر نیز در این شهر بود.

او یکی از چند قصیده‌سرای طراز اول زبان فارسی به شمار می‌رود و در شیوه‌ی خاص خود چهره‌ای یگانه است. زبان شعر او زبان شاعران دوره‌ی سامانی است، و از نظر انتخاب اوزان، تشخص و امتیازی دارد. قصاید او از نظر لفظ در حد اعلای استواری و انسجام و پختگی است و ابیات ضعیف در دیوانش نادر است. این قصیده‌ها اغلب به خطبه‌های بلیغ و سرشاری شباهت دارد که تمام اجزاء آن با تسلسل منطقی و طبیعی همراه است. او مسائل مهم فلسفی را که معمولا مورد بحث و مناقشه بود در اشعار خود مطرح کرده و با نهایت مهارت از بحث خود نتیجه گرفته است؛ لیکن همین ذهنیت علمی و منطقی باعث شده است که سخنش از هیجانات شاعرانه و خیالات باریک خالی باشد. وی هرگز دیوان خویش را به مدح شاهان و امیران معاصر خویش نیالود (من آنم که در پای خوکان نریزم / مر این قیمتی درّ لفظ دری را) و آنچه ستود و در شعر خویش آورد، همه اموری است که از نظر اجتماعی و مذهبی بدان‌ها ایمان داشت و این خصوصیت برجسته‌ی شعر اوست. در اغلب آثار منثورش به توجیه و تشریح اصول عقاید اسماعیلیه پرداخته و در عین حال از بدرفتاری معاصران و تعصب و سبک‌مغزی آنان و عدم توجه به حق و حقیقت شکوه کرده است. به عربی نیز شعر می‌گفت و دیوانی هم به این زبان داشت که امروز در دست نیست.

دیوانش (به زبان فارسی؛ مشتمل بر قصیده، قطعه، رباعی، به انضمام روشنایی‌نامه، سعادت‌نامه، و ابیات پراکنده؛ ۱۱۰4۷ بیت) اوّل بار در ۱۲۸۰ قمری به تصحیح رضاقلی هدایت در تبریز، سپس نسخه‌ی بهتری از آن به تصحیح سید نصرالله تقوی به اهتمام مجتبی مینوی در ۱۳۰۴ تا ۱۳۰۷ شمسی با تعليقات علی‌اکبر دهخدا، و باز نسخه‌ی منقح‌تری به اهتمام مجتبی مینوی و مهدی محقق در ۱۳۵۷، و نسخه‌ی جدیدتری در ۱۳۷۴ به تصحیح کرامت تفنگدار، و نیز متنی انتقادی همراه با شرح این دیوان به اهتمام جعفر شعار و کامل احمدنژاد در ۱۳۷۸ منتشر شد.

آثار و رسالات منثور: سفرنامه‌ی ناصر خسرو یا سیاحتنامه‌ی ناصر خسرو (احتمالا ۴۴۴)؛ زاد المسافرین یا زاد المسافر (۴۵۳)؛ گشایش و رهایش؛ جامع الحكمتين (۴۶۲)؛ خوانُ الإخوان يا خَوانُ الإخوان يا خوانِ اِخوان (رساله‌ی اخلاقی مشتمل بر پند و موعظه؛ اول بار در ۱۹۶۴ میلادی (= ۱۳۵۹ قمری) به تصحيح يحيى الخشاب به طبع رسید)؛ وجه دین یا روی دین.

منظومه‌های منسوب: روشنایی‌نامه (احتمالا ۴۴۰ یا ۴۶۰ قمری)؛ سعادت‌نامه. (انتساب سعادت‌نامه به ناصر خسرو یقیناً نادرست است). 

منبع: فرهنگ ادبیات فارسی / نوشته‌ی محمد شریفی / ویراسته‌ی محمدرضا جعفری / انتشارات معین / چاپ دوم 1387


خاطره، زندگی نامه و سفرنامه

سفرنامه ناصرخسرو

75.000تومان