سید محمدعلی جمالزاده، (۱۲۷۰؛ به گفتهی خودش دقیق نیست؛ اصفهان – آبان ۱۳۷۶؛ ژنو) داستاننویس؛ مترجم؛ پژوهشگر.
در خانوادهای روحانی و مشروطهطلب به دنیا آمد. پدرش سید جمالالدین واعظ (۱۲۷۹ تا ۱۳۲۶ قمری) که خطیب و یکی از سردمداران نهضت مشروطه بود چند ماه پیش از آنکه به دستور محمدعلی شاه به قتل برسد، وی را در سنین نوجوانی برای تحصیل به بیروت فرستاد. در ۱۲۸۹ شمسی پس از اتمام تحصیلات متوسطه در مدرسه آنطورا برای تحصیل در رشتهی حقوق عازم پاریس شد. یک چند در لوزان ماند و سپس به پاریس رفت و در ۱۲۹۳ از دانشگاه دیژون فرانسه فارغالتحصیل گردید. در گرماگرم جنگ جهانی اول به برلین رفت و در آنجا در کنار آزادیخواهان ایرانی به فعالیتهای سیاسی و مطبوعاتی پرداخت. مدتی نیز در بغداد به سر برد و در آنجا برای جنگیدن با سپاهیان روس و انگلیس گروهی تشکیل داد اما این گروه بیآنکه دست به اقدامی بزند منحل شد. اولین اثر داستانیاش، یکی بود یکی نبود (۱۳۰۰؛ برلن – تهران: ۱۳۲۰) را طی همین دوره منتشر ساخت و با واکنشهای مثبت و منفی شدید روبرو شد. در این دوران سرپرستی محصلین ایرانی را بر عهده داشت تا آنکه در ۱۳۰۹ پس از سالها اقامت در برلین به ژنو رفت و در سازمان بینالمللی کار (وابسته به جامعهی ملل) شاغل شد. از آن پس گرچه بارها به وطن سفر کرد اما تا پایان عمر مقیم سویس بود. عضو وابستهی فرهنگستان ایران بود و در اواخر عمر کلیهی آثار و کتابخانه و تمامی داراییاش را به دانشگاه تهران و دانشجویان بیبضاعت بخشید.
او تألیفات متعددی دارد که بسیاری از آنها داستانی است اما اهمیت و شهرت او در این زمینه نه به سبب کثرت و نه به خاطر ارزش فنی و هنری این آثار، بلکه صرفا به جهت پیشکسوتی وی در پرداختن به داستاننویسی نوین – خصوصأ قالب داستان کوتاه – و مهمتر از آن جسارتی است که در سبک و نثر خود به خرج داد و زبان عامه را وارد فرهنگ مکتوب فارسی کرد که نقطهی عطفی در تاریخ ادبیات داستانی معاصر به شمار میآید، تا بدانجا که او را پایهگذار داستاننویسی رآلیستی در ایران دانستهاند. بعد از یکی بود یکی بود پیشرفت چندانی در زمینهی داستاننویسی نداشت و بعدها بدعت فرخندهای را که نهاده بود چنان به افراط کشانید که داستانهایش بدل به محملی برای ردیف کردن کلمات و ضربالمثلها و فحشهای عامیانه شد. در اغلب داستانهایش با دیدی انتقادی به مضامین اجتماعی و گاه سیاسی میپرداخت. در زمینهی موضوعات اجتماعی، عادات و روحیات عامهی مردم را دستمایه قرار میداد و زشتیهای آنها را آشکار میساخت اما از لحاظ تکنیک و ساختمان، بیشتر این آثار و مخصوصا آن عده که از نظر حجم و شکل ظاهری شباهت به رمان دارد، جز با تسامح در این مقوله نمیگنجد. داستانهای کوتاه وی نیز عمدتأ ساختی حکایتوار یا خاطرهگونه دارد و تقریبا همگی واجد نتیجهی اخلاقی و البته شیرین و خواندنی است.
وی شاید نخستین کسی بود که به نوشتن مقالاتی دربارهی آموزش داستاننویسی پرداخت و به نکاتی روشنگر که برای عدهی زیادی ناشناخته بود اشاره کرد.
رمانها: دارالمجانین (۱۳۲۰)؛ صحرای محشر (۱۳۲۶)؛ راهآبنامه (۱۳۲۶).
داستانهای بلند: قلتشن دیوان (۱۳۲۵)؛ معصومه شیرازی (۱۳۳۳).
سایر مجموعه داستانها: قصهی قصهها با قصصالعلماء (۱۳۲۰)؛ سرگذشت عمو حسینعلی (۱۳۲۱؛ در ۱۳۳۷ به نام شاهکار در دو جلد تجدید چاپ شد)؛ تلخ و شیرین (۱۳۳۴)؛ کهنه و نو (۱۳۳۸)؛ غیر از خدا هیچ کس نبود (۱۳۴۰)؛ آسمان (و) ریسمان (۱۳۴۳)؛ قصههای کوتاه برای بچههای ریشدار (۱۳۵۳)؛ قصهی ما به سر رسید (۱۳۵۷).
خودزندگینامه: سر و ته یک کرباس یا اصفهاننامه (جلد اول: ۱۳۲۳؛ جلد دوم: ۱۳۳۵).
جُنگها: هزار میشه (۱۳۲۶)؛ کشکول جمالی (۱۳۳۹؛ دو جلد)؛ صندوقچهی اسرار (۱۳۴۲؛ دو جلد).
مجموعه مقاله: خاک و آدم (۱۳۴۰؛ سه مقاله در مخالفت با نظام ارباب – رعیتی)
فرهنگ: فرهنگ لغات عامیانه (۱۳۴۱).
خاطرات و نامه ها: خاطرات سید محمد علی جمالزاده (۱۳۷۸؛ به کوشش ایرج افشار و علی دهباشی)؛ مکتوبات (۱۳۸۴) گفتگو: لحظه ای و سختی (دیدار با سید محمد على جمالزاده) (۱۳۷۳؛ گفتگو از مسعود رضوی) و چند اثر دیگر که بیشتر ترجمه آثار ادبی است.
منبع: فرهنگ ادبیات فارسی / نوشتهی محمد شریفی / ویراستهی محمدرضا جعفری / انتشارات معین / چاپ دوم 1387