معرفی اسماعیل فصيح
اسماعیل فصيح (متولد اسفند ۱۳۱۳؛ تهران) داستاننویس؛ مترجم با نام مستعار «اردشیر روشنگر» (در بعضی از ترجمهها).
تحصیلات متوسطه را در تهران با دیپلم طبیعی در ۱۳۳۲ به اتمام رساند و بعد از چند سال کار، در ۱۳۳۵ برای ادامهی تحصیل به آمریکا رفت و از کالج ایالتی مونتانا لیسانس شیمی گرفت. سپس دختری اروپایی ازدواج کرد و طی همین دوره موفق به اخذ لیسانس ادبیات انگلیسی از دانشگاه مونتانا شد، اما مرگ زودهنگام همسر که بعدها تأثیری مشهود بر آثار وی نهاد – او را به ایران بازگرداند. در ۱۳۴۲ با معرفینامهی صادق چوبک به استخدام شرکت نفت درآمد و در هنرستان صنعتی شرکت نفت در اهواز شروع به کار کرد. برای ادامهی تحصیل دوباره به امریکا رفت و همزمان با انتشار اولین رمانش، شراب خام، در ۱۳۴۷ فوق لیسانس خود را در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه میشیگان گرفت و پس از بازگشت به ایران، به عنوان مدرّس وارد دانشکده نفت آبادان شد. در ۱۳۵۹ با سمت استادیاری مجبور به بازنشستگی گردید. از آن پس گهگاه به تدریس در دورههای آموزشی شرکت نفت پرداخت و بیشتر وقت خود را به نوشتن گذراند. او داستاننویسی پُرکار است. رمانهایش غالباً پر حادثه و پلیسیاند و وجوه تشابه بسیاری در آنها به چشم میخورد. شخصیت اصلی بیشتر رمانها و حتی بعضی از داستانهای کوتاهش جلال آریان است که شباهتهایی با نویسنده دارد. در واقع فصیح خانوادهای داستانی آفریده و در هر یک از آثار داستانی خود بخشی از تاریخچهی این خانواده را ضمن داستان شرح داده است، به طوری که با کنار هم نهادن این توصیفها میتوان شرح حال کاملی از این خانواده به دست آورد. جلال آریان همچون کارآگاهی غیر حرفهای، در اکثر موارد به دنبال کسی و احیاناً کشف حقایقی دربارهی وی میگردد. محل وقوع داستانها عمدتاً محلات قدیمی تهران، خصوصاً درخونگاه – محل تولد فصیح – است. به لحاظ مضمون، پول و سکس و مرگ تقریباً از اجزای لاینفک داستانهای اوست. در اغلب داستانها، شخصیت اصلی یا یکی از شخصیتهای اصلی غایب است و این غیبت با توجه به خصوصیات آرمانی و ایدهآل شخصیت مذکور، نمادی از غیبت معنویت و صمیمیت و راستی و درستی از زندگی خاکی دیگران است ـ مردن یا کشف مرگ شخصیت آرمانی و ایدهآل در پایان داستانها بر این حقیقت صحه میگذارد. از سوی دیگر در هر یک از این داستانها شخصیت مخالفی حضور دارد که مجموعهی نسبتاً کاملی از انواع رذائل است. حوادثی چون تجاوز، جنایت، دزدی، مرگهای پیدرپی، خودکشی و همچنین سرانجامهای غمانگیز از جمله دیگر خصوصیات مشابه در داستانهای اوست.
فصیح اصرار فراوان بر تشریح جزئیاتی از قبیل نام و فرمول داروها و مشخصات و عوارض بیماریها و توضیح جزءبهجزء آدرسها دارد که البته در بعضی موارد دقیق و صحیح نیست.
سایر رمانها: دل کور (۱۳۵۱)؛ داستان جاوید (۱۳۵۹)؛ ثریا در اغما (۱۳۶۲)؛ درد سیاوش (۱۳۶۴)؛ زمستان ۶۲ (۱۳۶۶)؛ شهباز و جغدان (۱۳۶۹)؛ نامهای به دنیا (۱۳۶۹)؛ فرار فروهر (۱۳۷۲؛ برندهی نخست قلم زرین «جایزهی ادبی گردون»)؛ بادهی کهن (۱۳۷۳)؛ اسیر زمان (۱۳۷۳)؛ پناه بر حافظ (۱۳۷۵)؛ طشت خون (۱۳۷۶) کشتهی عشق (۱۳۷۶)؛ تراژدی / کمدی پارس (۱۳۷۷)؛ لاله برافروخت (۱۳۷۷)؛ بازگشت به درخونگاه (۱۳۷۷)؛ در انتظار (۱۳۷۹)؛ گردابی چنین هایل (۱۳۸۱)؛ عشق و مرگ (۱۳۸۳)؛ تلخکام (۱۳۸۶).
مجموعه داستان به هم پیوسته: خاک آشنا (۱۳۴۹).
مجموعه داستانها: تولد، عشق، عقد، مرگ (۱۳۵۱)؛ دیدار در هند (۱۳۵۳)؛ عقد و داستانهای دیگر (۱۳۵۷)؛ نمادهای دشت مشوش (۱۳۶۹).
منبع: فرهنگ ادبیات فارسی / نوشتهی محمد شریفی / ویراستهی محمدرضا جعفری / انتشارات معین / چاپ دوم 1387